ساعت و تاريخ

ebook | ارباب سالار
ارباب سالار

نویسنده : لیلی

موضوع رمان :عاشقانه

تعداد صفحه : 604

خلاصه داستان :

مثل همیشه تو اتاق بیکار نشسته بودم. حوصلم خیلی سر رفته بود.از رو تخت بلند شدم و از اتاق خارج شدم.

بابا اومده بود. بابا رو خیلی دوست داشتم. اما هیچ وقت دلیل اینهمه نامهربونی هاش رو نسبت به خودمو درک نمیکردم. قبول داشتم بعضی وقتا عصبیش میکردم اما بابا همیشه برای من حوصله نداشت و از دستم عصبانی بود !!! آقا ( بابای بابا ) هم خدابیامرزه همیشه همینجوری بود . تا یادم میاد با من رفتار خوبی نداشت.

از اتاق که خارج شدم با صدای بند سلام کردم. بابا مثل همیشه جوابم رو با اخم داد ولی مامان با خوشرویی به سمتم برگشت.

مامان: سلام عزیزم بیا ببین بابات چه گوشی قشنگی برای سحر خریده. ( سحر خواهر کوچکترم و سوگند خواهر بزرگترم.)

– مبارکه سحر

– مرسی.

سحر و سوگند نه با من بدرفتار بودند و نه خوش رفتار.

بی تفاوت بودند که این به نظرم اثر رفتار بابا بود.

نگاهم به گوشی سحر افتاد. یه گوشی طلایی رنگ با مدل htc بود. غم عالم تو دلم نشست .


بابا هیچ وقت برام چیزی نخریده بود. حتی گوشی که الان داشتم خودم با پول خرجیای جمع شدم خریدم . یه گوشیه ساده ۱۱۰۰ صدای بابا منو از افکارم بیرون کشید.صدای بابا منو.



10,000 - این محصول تا حالا 0 بار فروخته شده است

فایل هایی که پس از خرید می توانید دانلود نمائید


ارباب سالار_1629822879_51770_9626_1623.zip4.67 MB

خرید محصول

پرداخت و دانلود محصول
بررسی اعتبار کد دریافت کد تخفیف
مبلغ قابل پرداخت : 10,000 تومان پرداخت از طریق درگاه
انتقال به صفحه پرداخت

آمارگیر وبلاگ