نویسنده : زهرا اسماعیل پور
موضوع : عاشقانه
تعداد صفحه : 378
خلاصه داستان :
رمان عاشقانه به فصل قبلی (عمارت خون) مرتبط میشه و باید اول رمان عمارت خون خوانده بشه چشمانش را به ارامی و البته به سختی باز کرد . کمی که گذشت همه چیز در ذهنش نقش بست …
آن شش نفر ، درگیری بین آنها ، خوردن خون دختری به اسم هلیا ، کشته شدن او توسط دختری به نام نفسو مرگ او …، اما حال دوباره زنده شد ، فهمید که تکه چوبی از سقف بر تنش افتاده و لبانش بر زمین که خونی
بود برخورد کرده است .اما حال دوباره زنده شد ، هه داشت آن ۲۴۶ سال زندگی را از دست میداد ،
از جایش بلند شد و رفت تا کمی از خون های بیرون تغذیه کند ،
هنگامی که رفت احساس بوی دود به دماغش خورد ، درب اصلی خانه را که باز کرد اتش بر داخل اتاق زبانه
کشید . به هر سختی بود خودش را از آن عمارت به اتش کشیده شده بیرون کشید و از دور عمارتش را که در
حال سوختن بود و ان شش نفر که در حال اعتراف به عشقشان بودند نگاه میکرد ،
در دل به هر شش نفر پوزخند معنا داری زد و با خودش گفت : آری این عشق را به بدبختی تمام می کند ، این
یعنی انتقام به ارزش خون …
10,000 - این محصول تا حالا 0 بار فروخته شده است