نویسنده : علی میرصادقی
موضوع : عاشقانه , اجتماعی
تعداد صفحه : 782
معرفی کتاب : کتاب رمان نقطه سر خط اثری عاشقانه و اجتماعی است که بیش از نصف ماجراهای آن واقعی و بقیه ساختهی ذهن نویسنده هستند. این رمان قصد هیچ گونه توهینی به شخصیت، صنف، فرهنگ و قومیتی ندارد. تمامی اسامی مستعار و زمان و مکان کاملاً اتفاقی هستند.
خلاصه داستان : نگاهی به ساعتم انداختم … نیم ساعتی از موعد مقرر خوابگاه دیرتر رسیده بودم و توی دلم دعا دعا میکردم نگهبان امشب آقای کامیاب باشه. پیرمرد مهربونی که با دوتا گردن کج کردن راضی میشد اسممون توی لیست تأخیریا وارد نشه. با لبخند از فاصله 200 متری برای امیر دست تکون دادم و همزمان با وروودم به ساختمون نوساز خوابگاه تک تک لحظههایی که امروزو با هم داشتیم توی ذهنم مرور شد.
- اسمتونو وارد لیست نکردین .
آقای حیدری، ملقب به شاهین… گیرترین نگهبون خوابگاه. شانسم، درسته تو حلقم!!
در حالیکه داشتم در دل زمزمه میکردم الحق بچهها خوب اسمی برات گذاشتن، با لبخند نگامو از کلهی کچلش گرفتم و اسممو تو دفتر تأخیریا وارد کردم.
- اون آقایی که شما رو تا اینجا رسوند کی بود؟
ابروهامو با تعجب بالا دادم و تو ذهنم دو دو تا چارتا میکردم که حالا چی باید بهش بگم و در دل نالیدم: امیر چقدر بهت گفتم سر کوچه پیادهام کن.
- استادم بود .
نگاهمو با خباثت ازش گرفتم و گفتم: دکتر مهرانفر رو میشناسین؟
و در دل ادامه دادم البته دور از جون امیر
– معاون آموزشی دانشگاهو میگم .
– خب؟
- ایشون منو رسوندن .
– میتونم زنگ بزنم برگردن تا مطمئن شین .
– نیازی نیست. اون گوشه که نوشته همراه کی بیرون بودی رو بنویس، دکتر مهرانفر .
ای گندت بزنن حیدری.
یعنی فردا ناظمه خوابگاه لیستو چک میکنه؟!
ولش کن مریم الان از زیر دست این شاهین در برو نهایتش فردا یه چیزی سر هم میکنی.
با لبخندی که توش کلی فحش و دری وری پنهان بود نگامو از قد قناص و بلندش گرفتم و اسم دکتر مهرانفرو با کلی دعا و صلوات وارد کردم.
10,000 - این محصول تا حالا 0 بار فروخته شده است